فتنه را در لغت، امتحان و آزمودن معنا کردهاند.1 این واژه معمولاً درباره آن دسته از امتحاناتی به کار برده میشود که با تلخی و سختی همراه است.2
در «قرآن کریم»، این واژه برای همین معنا،3 بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق،4 شرک و کفر،5 افتادن در معاصی و نفاق،6 اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل،7 گمراهی،8 کشتار و اسارت،9 تفرقه و اختلاف میان مردم10 و ... به کار رفته است.
حضرت علی(ع)، منشأ فتنهها را چنین بیان نمودهاند:
«همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی، امّا پیروی از هوای نفس از حق باز میدارد و امّا آرزوی دراز، آخرت را در طاق نسیان مینهد. همانا دنیا، پشتكنان، كوچ كرده و میرود و آخرت، كوچ كرده و به سوی ما میآید و هر كدام را فرزندانی است. پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ زیرا امروز كار هست و محاسبه نیست و فردا محاسبه هست و كار نیست و همان فتنهها و آشوبها از هواپرستی آغاز میشود و از احكام بدعت و خود پرداخته، شروع میگردد. در این احكام خود پرداخته با خدا مخالفت میشود و مردانی در عهدهدار شدن آنها، به جای مردانی دیگر مینشینند.
اگر حق خالص در میان بود، اختلاف به چشم نمیخورد و اگر باطل محض در میان بود، بر هیچ خردمندی پوشیده نمیماند؛ لیكن مشتی از حق و مشتی از باطل برگرفته شده و با هم آمیخته گردیده و اینجاست كه شیطان به دوستداران خود چیره میگردد و كسانی رهایی مییابند كه از طرف خداوند، عاقبت نیكی برای آنها رقم خورده باشد.
همانا من از رسول خدا(ص) شنیدم كه میفرمود:
«چگونه خواهید بود، زمانی كه فتنهای شما را در برگیرد كه در آن كودكان بیش از آن به نظر میرسند كه هستند [سنّ و سالشان بیشتر به نظر میرسد] و جوانان به پیری میرسند. مردم به كژراهه میروند و آن را چونان سنّت خویش میگزینند و هر گاه بخشی از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته میشود سنّت دگرگون شده است و این در نظر مردم كاری زشت آید و در پی آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بكوبد؛ چنان كه آتش هیزم را میكوبد و آسیاب طعمه خود را. آنها دین میآموزند؛ امّا نه برای خدا و دانش میجویند؛ امّا نه برای عمل و به وسیله كار آخرت، دنیا را میطلبند.»11
در بیانات آن حضرت، صحبت از فتنه فراگیری است که در آخرالزّمان، میان تمام مسلمانان رخ میدهد که تا زمان ظهور ادامه مییابد:
از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که فرمود:
«جبرئیل به نزدم آمد و گفت: یا محمّد! به زودی در امّتت فتنه به پا خواهد شد. پرسیدم: چگونه از آن میتوان خارج شد؟ گفت: در کتاب خدا خبر پیشینیان و آنها که پس از شما میآیند و حکم (آنچه) ما بین شما (رخ میدهد) آمده است. فاصل میان حقّ و باطل است و هزل نیست، هر ستمکاری که بدان عمل نکند، خداوند او را در هم میشکند و هر کس جز در آن به دنبال هدایت باشد، خداوند گمراهش خواهد ساخت. ریسمان محکم الهی و ذکر حکیم و صراط مستقیم است.»12
در دیگر روایات حضرت امیر(ع)، دسته نجات یابنده را خود و شیعیانشان13 و تمام پیروان خویش،14 معرفی نمودهاند.
«رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبی كه مرا به آسمانها بردند، قصرهایی دیدم كه از یاقوت سرخ و زبرجد سبز و درّ و مرجان و طلای خالص بود، كاهگل آنها از مشك خوشبو و خاكش از زعفران و دارای میوه و نخل خرما و انار بود و حوریه و زنهای زیبا و نهرهای شیر و عسل كه بر روی درّ و جواهر میگذشت و در كنار آن دو نهر خیمهها و غرفههایی بنا شده بود و در آنها خدمتكارها و پسرانی بودند و فرشهایش از استبرق و سندس و حریر بود و طنابهایی در آنها بود. گفتم: «ای حبیب من، جبرئیل! این قصرها از آن كیست؟ و قصّه آنها چیست؟» جبرئیل گفت: این قصرها و آنچه در آن است و چندین برابر آن، مخصوص شیعیان برادرت و جانشین تو، پس از تو بر امّت علی است و ایشان را در آخرالزّمان به نامی كه دیگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتی كه این نام برای آنان زینت است؛ زیرا ایشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زدهاند و سواد اعظم اینانند و اینها مخصوص شیعیان فرزندت حسن، پس از اوست و برای شیعیان برادرش حسین، پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی پس از اوست و مخصوص شیعیان فرزندش جعفر بن محمّد پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی بعد از او و برای شیعیان فرزندش حسن بن علی پس از او و برای شیعیان فرزندش محمّد المهدی پس از اوست. ای محمّد! اینان امامان پس از تو نشانههای هدایت و چراغهای روشن در تاریكیها هستند، شیعیانشان تمامی فرزندان تو هستند و دوستداران آنها پیروان حق و دوستان خدا و رسولند كه باطل را واگذارده و از آن دوری كردهاند و آهنگ حق نموده و از آن پیروی كردهاند، آنها را در زمان زندگیشان دوست داشته و پس از مرگشان زیارت كنند، درصدد یاری آنهایند و به دوستی آنها اعتماد كنند، رحمت خدا بر ایشان باد؛ زیرا او آمرزنده و مهربان است.»
شدّت این فتنه را از آنجا میتوان دریافت که ایشان میفرمایند:
«...اگر کسی را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل میکشانند و به عکس.»15
سختی این فتنهها برای مؤمنان نیز از این روایت قابل درک است که ایشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند که فرمود:
«زمانی بر مردم میآید كه دل مؤمن در نهادش آب میشود، همان طور كه سرب در آتش آب میشود و نیست سبب آن، مگر اینكه فتنهها و بدعتهایی را كه در دین آنها ظاهر گشته مشاهده میكند و توانایی تغییر و بر طرف ساختن آنها را ندارد.»16
در جای دیگر از حضرتش نقل شده که: «مؤمنان آخرالزّمان از کنیزان پستتر شمرده خواهند شد.»17
آثار بروز فتنهها در جامعه
هر چند فتنهها سختیها و تلخیهای خاصّ خود را به دنبال میآورد؛ لیکن شیرینیهایی در پی آن نصیب مؤمن میشود که شاید از هیچ راه دیگری تحصیل آنها برای مؤمن ممکن نباشد:
ـ از فتنههای آخرالزّمان کراهت نداشته باشید که منافقان را نابود میکنند.18
ـ در ضمن وصایای رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) آمده است: «ای علی! شگفتآورترین مردم از نظر ایمان و بزرگترین آنان از نظر یقین، مردمانی باشند كه در آخرالزّمان پیامبری ندیدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سیاهی و سفیدی كتاب ایمان آوردهاند.»19
ـ امام صادق(ع) كه فرمود:
«پس از آنكه عثمان كشته شد و با امیرالمؤمنین(ع) بیعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشریف برد و خطبهای خواند كه امام صادق(ع) آن خطبه را بیان فرمودند. حضرت امیر(ع) در آن خطبه میفرماید: «هان كه گرفتاری شما به گرفتاری همان روز كه خداوند پیغمبرش را برانگیخت، بازگشت نموده است. سوگند به آنكه او را به حق برانگیخت، حتماً باید گرفتار وسوسه شوید و غربال گردید تا آنكه زیرورو شوید و بالا و پایین گردید و حتماً باید افرادی كه كوتاه آمدهاند، پیشی گیرند و آنانی كه پیشی گرفتهاند، كوتاه بیایند. به خدا قسم هیچ نشانهای را پنهان نكردهام و هیچ دروغی نگفتهام و مرا از این مقام و چنین روز آگاهی بود.»20
مسلّماً هر آزمونی که سختتر باشد، بسیاری نمیتوانند در آن قبول شوند، در عین آنکه آن عدّهای که توفیق و پیروزی مییابند، تعدادی اندک بوده و جایگاهی رفیع خواهند داشت.
پینوشتها:
1. تهذیب اللغـ[، ج 14، ص 296؛ مقاییس اللغـ[، ج 4، ص 472.
2. النهایـ[، ج 3، ص410.
3. سوره عنکبوت (29)، آیه 2.
4. سوره مائده (5)، آیه 49.
5. سوره بقره (2)، آیه 193.
6. سوره حدید (57)، آیه 14.
7. سوره انفال (8)، آیه 73.
8. سوره مائده (5)، آیه 41.
9. سوره نساء (4)، آیه 101.
10. سوره توبه (9)، آیه 47.
11. روضه کافی، ص58.
12. تفسیر عیْاشی، ج 1، ص 3.
13. بحارالانوار، ج 24، ص 146.
14. بحارالانوار، ج 28، ص 10.
15. الصّراط المستقیم، ج 2، ص 153.
16. امالی طوسی، ج 2، ص 132.
17. فتن ابن حماد، ص123.
18. کنز العمّال، ج 11، ص 189.
19. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 366.
20. الغیبـ[ نعمانی، ص